تركيب بندی درعکاسی
براساس فصل هفتم کتاب عکاسی کاربردی تالیف محمد مهدی تدین موغاری/انتشارات مبنای خرد1388


يك عكس مجموعه ای ازنقاط
،خطوط
،احجام
،سطوح
و رنگهایی است كه به تناسب شرایط و ويژگی هايی خاص در كنار هم قرار گرفته وموجب پديد آمدن اثری بديع وارزشمند ويا سخيف و كم ارزش می شود.
از آنجاكه كيفيت های بصری وزيبایی شناسی عكس مبتنی بر مجموعه ای متصل به يك ساختار است،لذا لازم است ابتدا درخصوص مبانی
هنرهای تجسمی و وجوه اشتراكی آن در يك عكس به صورت خلاصه و موجز توضيحاتی ارائه گردد.
بايدتوجه داشت برای ارزیابی يك عكس خوب،توجه به پنج عامل مهم (قطع،نقطه،خط، سطح و تضاد)می بايست بادقت وهوشمندی توسط عكاس درنظرگرفته شود،عناصر هنری به تنهایی برای ساختن يك عکس خوب کافی نیستند،اجتماع آنها،بیان نهایی تصویر رابه دست میدهد.
هنگامی که مثلاً از خط عمودی سخن میگوییم، مقصودبه هیچ وجه منظورمان یک خط تنهایی که کنارۀ بالایی را به کنارۀ پایینی تصویر وصل مي كند،نیست ،
از منظر عکاسی شخصیت ایستاده یا شی ساده ای که درجهت ارتفاع قرارگرفته باشد،برای به وجود آوردن احساسی عمودی کافی است.
هرقدر موضوع عکس ساده تر باشد و عناصر ترکیب بندی شمار محدوتری داشته باشند، جزئیات کوچکتر اهمیت بیشتری پیدا می کنند.
اصول کادربندی :
کادر،عامل تعیین کننده حدود اشغال فضای عناصرتشکیل دهنده در تصویراست و عکاس بادرنظرگرفتن روابط خاص بین عناصروجزئيات تصویر آن را مشخص می کند
در واقع کادر،اولین عاملی است که بیننده با آن تماس پیدا می کندو شکل کادر در بیان تصویر بسيار مؤثر است. کادرهای رایج درهنرهای تصویری مانندگرافيك و نقاشی (مستطیل عمودی و افقی،مربع ،مثلث، دایره،بیضی،لوزی و برخی اشکال هندسی دیگر )است
در عکاسی فقط از کادرهای مستطیل عمودی و افقیو به ندرت ازكادر مربع استفاده می شود.


زوایادرعکاسی،سینما وتلویزیون :
زاویۀ دید از روبه رو (Eye Level ): اگر دوربین در امتداد محور چشم عکاس و عمود بر خط افق باشد، زاویۀ دید رو به رو نامیده می شود.
در این زاویۀ دیدکه بیشتر در عکاسی چهره استفاده می شود، تحریف یا اغراق در تصویر به وجود نمی آید و موضوع حالت طبیعی خود را حفظ می کند.

زاویۀ دید از پایین (Low Angel): اگر دوربین هنگام عکاسی پایین تر از خط چشم موضوع قرار گیرد،در ابعاد موضوع اغراق شده و باعظمت و پایداری بیشتری جلوه می کند،اما اگر زاویه دید،بسیار پایین باشد،موضوع حالت مضحک و غول پیکر به خود می گیرد.
استفاده از اين زاويه ديد با شيب كم مي تواند احساس قهرمانی واُبــهّت را در سوژه تشديد نمايد.
ازاین زاویه دیدبیشتر براي ثبت تصاوير مفاخر و يا چهره هاي محبوب مردم استفاده می شود.
البته تاکید می گردد كه درصورت اغراق وافزايش شيب زاويه معنی آن متفاوت می شود، همچنین برای عكاسی از ساختمان ها وبناهای تاريخی،برج ها وآسمان خراش ها،كوه ها وتصاویر باعظمت مناسب است.

زاویۀ دیدازبالا (High Angel): اگردوربین به هنگام عکاسی،بالاتر ازسطح دیدموضوع قرار گیرد،تصویرموضوع کوچکتر و حقیر به نظرمی رسد.
زاویۀ دیدبسیاربالاموضوع رابه شکل های کاملاً هندسی جلوه می دهد.
از اين زاويه ديد به دلیل شيب كمی که داردبرای نشان دادن نگاه قاضی به متهم ،فردقوی به ضعيف،وتحقیرسوژه درنمایش آسيب های اجتماعی استفادمی شود


زاویه دیدپرنده (Bird eye): این زاویه دید با عناوین دیگری چون Helly shot و High shot نیز شناخته می شود.
از آنجایی که اغلب این زاویه بوسیله هلی کوپتر وکوادکوپترها گرفته می شود به هلی شات معروف تر است. اگر شيب تصویری که بازاویه دید بالا می گیرندافزايش یابدو لنزهاي وايد انگل مورد استفاده قرارگيرند،برای ثبت جمعيت و وسعت به خصوص در تجمعات ورا هپيمائی ها كه حضور چشمگير افراد مورد نظر است استفاده ازاین زاویه دید مطلوب تر است.

عوامل تعیین کنندۀ کادر:
به طور کلی، عوامل تعیین کنندۀ کادر تصویر،به دو دسته تقسیم می شوند:

1- موضوع:حالت کلی موضوع در انتخاب کادرموثر است،چشم انسان به مقتضای طبیعتش،عناصر وعواملی را که در امتدادخط افق گسترده شده است،به صورت افقی می بیند واشکال و فرم های عمودی را درکادرهای عمودی تجسم می کند.
توجه به این مطلب ساده بسیار مهم است.
انتخاب کادرباید با حالت پذیرفته شده طبیعی موضوع ،که در نهایت به راحتی مورد پذیرش چشم بیننده قرار گیرد،متناسب باشد.
برای عکسبرداری از یک یا چند عنصر عمودی،از کادرمستطیل عمودی استفاده می شود،اما هنگامی که عوامل متعدد می شوند و در سطح افق گسترش می یابند، کادر مستطیل افقی،مناسب تراست.

2- عوامل هدایت کنندۀ چشم: عوامل متعددی در یک تصویر وجود دارد که چشم بیننده را به سمت و سوی خاص، هدایت می کند.
این عوامل، موجب تعیین کادر نیز می شود. از این نمونه میتوان به جهت دید و یا سمت حرکت موضوع،خطوط، سطوح ،تاریکی و روشنی ها اشاره کرد.
به عنوان مثال اگر جهت و سمت حرکت موضوع افقی باشد،کادر افقی و اگر جهت حرکت موضوع عمود بردوربین باشد،کادر عمودی مناسب است.
در مجموع،حالت کلی موضوع و شکل عناصر تشکیل دهنده،که چشم به راحتی آن را بپذیرد و منطبق بر مفهوم عکس باشد مبنای انتخاب کادر است.

* قطع بررسی تصویر(ابعاد و عقبرَوی) : برای این که عکسی را به خوبی ببینیم، فاصلۀ میان چشم و تصویر بازسازی شده،باید دو برابر قطر تصویر باشد.
از آنجا که عقبرویِ برای خواندن در حدود 30 تا 40 سانتيمتراست، ابعاد مطلوب عکس ها و تصویرها مهم هستند. عکسهای کوچک حالت لکه ها یا نقطه ها را دارند؛ در عکس های بزرگ تنها بخشی از عکس به وسیلۀ نگاه گرفته می شود.
اگر عکس خیلی کوچک باشد،یا اگر فاصله نسبت به قطع عکس بسیار زیاد باشد،نگاه به ورای زاویه ها متوجه می شود وچشم تنها سطحی را که فاقد وحدت شکل یافته از لکه های سایه روشن است می بیند.
برعکس برای موضوع هایی که از چندین عنصرترکیب شده اند، بزرگ نمایی باید در مقیاسی کافی تحقق یابد

*بررسی سطححرکت چشم ها :چشم انسان در هنگامی که برای نخستین بار مربع یا مستطیلی را می بیند؛ ابتدا،چشم ،سطح را با مرور کردن آن از چپ به راست طی می کند؛سپس قطرهای تصویر را طی می کند. چشم کارخودراباثابت شدن بر روی گوشۀ بالایی سمت چپ سطح تصویر آغاز می نماید، همچنان که برای خواندن چنین می کند.

*خطای دید:هنگامی که چشم ها سطحی را طی می کنند،حرکت آنها همواره یکسان باقی می مانند.
کاربرد لنز هاي وايد انگل این احساس را تقویت می کند،زیرا پیش زمینه ها را در عین کوچک ساختن پس زمینه به شدت تشدید می نماید.

بررسی سطح: احساس کلی هنگامی که به واسطه ي لکه های تیره ي واقع بر روی ضلع سمت چپ يك تصوير بر روی سايراضلاع تمركز نمي كنيم، احساس میکنیم که روشنی سمت راست شدت بيشتری داردیا احساس می كنيم که به صورت محسوسی از واقعیتِ دید دور می شوند.
قاب تیره ای که عکس کوچه ای از شهری قدیمی را احاطه می کند،احساس باریکی را هی راکه به وسیلۀ خود کوچه به وجود می آید تقویت می کند که اندکی غیرواقعی به نظر میرسد.
برحسب موضوعی که برای تصویر انتخاب شده، این احساس میتواند تا حد به وجود آوردن احساس تشویش پیش برود.
دو قطع وجود دارند که به آنها «متعارف» گفته میشود:
مستطیل که نسبت های ابعاد آن تغییرپذیراست و مربع که نسبت ابعاد آن مسلماً تغییرناپذیر باقی میمانند.
مربع شکل هندسی تعادل مطلق را ارائه میدهد؛نسبت کامل اضلاع آن (1:1) تقسیم دقیق فضا را می طلبد.
توزیع نامنظم نقطه ها،خط ها وسطح هامیتواند رشته ای از ناهماهنگی هایی را ایجاد کندکه قادرندمشخصۀ تعادل مربع را کمابیش دگرگون سازند.
موضوع های کمی به صورت کامل بامربع انطباق می یابند؛به این دلیل که كادربندی در این مورد به صورت خاصی دشوار می باشد
.در حقیقت به دلیل تساوی بین اضلاع این کادر،دیدبیننده به تساوی به چهار ضلع آن جلب می شود.
به بیان دیگر،کادرمربع ساکن، آرام و بی تحرک است.

*قطع مستطیل افقی: اگر نقطه ای را در داخل کادر مستطیل در نظر بگیریم و حرکتی برای آن تصویر کنیم، به نظرمی رسدکه می تواندبه سمت چپ یا راست حرکت کند.
این کادرباحالت عناصری که در امتدادخط افق گسترده شده اند،متناسب است.

*قطع مستطیل عمودی: نقطۀ مورد نظر در این کادر، فقط میتواند به صورت عمودی حرکت کند. کادر مستطیل عمودی، پویاتر از مستطیل افقی است. بنابراین موضوعها در آن پویاتر و پرجنب و جوشتر به نظر میرسد. این کادر با حالت موضوع هایی که شکل کلی آنها عمودی است، همخوانی بیشتری دارد. هنگامی که قطع مستطیلی [از لحاظ کشیدگی و عرض كم] زياد شود،انتخاب آن میتواندبرای تشدید نمودن مشخصۀ تصویر مورد استفاده قرار بگیرد.

(عمودی: جنبش- افقی:سکون).
به این ترتیب، قطع عمودی ای که خيلي باریک باشد احساس بلندی و باریکنمای ساختمان را تشدید میکند، حال آن که قطع افقی ای که بسیار کشیده باشد به احساس راحتی و سکونی که يك منظره به وجود می آورد برجستگی می بخشد.
* نقطۀ قویِ سطح نقطه «... مکان خود را به محکمی اشغال میکند و هیچگونه گرایشی برای حرکت کردن در امتدادافقی یا عمودی نشان نمیدهد» (و. کاندینسکی).
با این همه، مکانی که نقطه بر روی سطح اشغال می کند بسیار مهم است. اگر نقطه بر روی سطحی خنثی قرار گیرد، بلافاصله بر آن غالب م یگردد. نقطه سریعاً به وسیلۀ چشم گرفته م یشود ومکان آن نسبت به زاویه ها و ضلع های تصویر معین می گردد. اگر موضوع انتخاب شده پیشاپیش تضاد بسیار آشکاری را نمایش دهد، ترکیب بندی عکس بر طبق بخشبندی طلایی جالب می شود.
اگر نقطه مکان بسیار مرکزی ای را اشغال کند، نقش محوری را بازی خواهد کرد که در گرد آن، تصویر گرایش به چرخیدن پیداخواهد کرد؛اگرنقطه بسیارنزدیک به یکی ازکناره هاواقع شود،ممکن است تعادل سطح را بگسلد.

هنگامی که نقطه ابعاد سطحی حقیقی را پیدا کند، اندازۀ آن نسبت به سطح پایه ای و سطح سایر شکل های ترکیب بندی مشخص می شود. شکل های نقطه ای نقطه الزاماً گرد نیست و میتواند گوناگون ترین شکلها را اختیار کند.
«قلمرو نقطه ها حدودی نمی شناسد» (و. کاندینسکی).
نقطه میتواندشکل دایره،مثلث،مربع،مستطیل وغیره رابگیردو حتی می تواند شکل های آزادی را به وجود آورد. از سوی دیگر،اطراف نقطه میتواند نامنظم و حتی دندانه دار باشد.
نقطه هایِ بی تعادلی سطحی پُرتحرک به وسیلۀ یک نقطۀ تنهانیزمی تواند مورد غلبه واقع شود.این نقطه های بی تعادلی، خود را بسیار سریع به چشم تحمیل می کنند (مثلاً مراقب دانه های غباری باشید که در هنگام بزرگنمایی لکه هایی را شکل میدهند)

*همجواری دو نقطه :همین که دو نقطه به صورت همزمان بر روی سطحی پدیدار شوند، چشم حرکت رفت و برگشتی را میان آنها به عمل میآورد. به این دلیل است که در تکچهره[1] تجاوز کردن از مرحلۀ تصویر ساده و رسیدن به سطح ترکیببندیِ هنرمندانه واقعی دشوار است.
ما عادت داریم که بر روی چهره، دو نقطۀ با ارزش برابر، یعنی چشم ها را ببینیم؛ با این همه اگرعکس بدگرفته شده باشد،چشم ها گرایش به «خارج شدن» از تصویر پیدا خواهند کرد. برای تک چهرهای با دو شخصیت (دو سر = دو نقطه) نیزترکیب بندی چند دشواری ارائه می کند.

عواملی همچون حرکتی در جریان انجام، برجستگی بخشیدن به رابطه ای بصری میان دو شخصیت، جستجوی پیش زمینه یا پس زمینه در ترکیب بندی، می توانند به موفقیت عکسی هنری یاری رسانند.
شکل های دیدگانی ،توزیع تعدادی نقطه بر روی سطحی مشخص، یک یا چند شکل دیدگانی را می آفریند.
طبق قاعدۀ کلی، این شکلها اتفاقی هستند و چشم ،آنها را در کمال آزادی تحدید می کند،ابعادی که مطابق با آنها شکلی هندسی بر روی سطحی پدیدار می شود، تابع اثری هستند که این شکل ایجاد می کند.
دگرگونی های مثلث دیدگانی عکسهای زنجیرهای تمرین خوبی را ارائه می دهند.
شکیبایی که این کارلازم دار به وسیلۀ نتیجه ها که عبارتنداز مجموعه ای از مثلث های دیدگانی با دگرگونی های متعدد،جبران می شود.
در هنگام شکل یابی مثلث دیدگانی، حداقل یکی از ضلع های مثلث با یکی از ضلع های عکس موازی است؛ این کیفیت، تقویت کردن امتداد و دادن حرکتی را به مثلث ممکن می سازد.
مثلث دیدگانی اگر حداقل سه نقطه بر روی سطحی مشخص، سه رأس مثلثی را شکل دهند، چشم مثلثی دیدگانی را رسم می کند.

شکل وابعاد نقطه ها میتوانندمتفاوت باشند، بدون اینکه اثر دیدگانی را تغییر دهند. در عوض موقعیت مثلث در داخل تصویر بسیار مهم است. اگر هیچ یکی از ضلع های مثلث دیدگانی با یکی از ضلع های عکس موازی نباشد،مثلث احساس آرامی و تعادل را به وجود می آورد.
این وضعیت امکان جلوگیری کردن از این را می دهد که یکی از زاویه ها از سایر زاویه ها اهمیت بیشتری پیدا کند و مثلث را در امتدادی مشخص هدایت کند.
تعدادی سطحی دیدگانی دیگر در زاویه های تصویر شکل می یابند که در اغلب اوقات به شکل مثلث می باشند. برای عکسهایی که در آنها حرکت موضوعِ انتخاب شده (شخصیت های انسانی،یا خودروها) ممکن است ساخت تصویررا دگرگون سازد،گرفتن چندین عکس باچندلحظه فاصله توصیه می شود.
خط دیدگانی اگر حداقل سه نقطه ردیف بندی را بر روی سطحی تشکیل دهند،چشم آنها را به عنوان خط دیدگانی درک می کند.
در ضمن لازم نیست که نقطه ها دارای ابعاد یا شکل های یکسانی باشند و فاصله های میان آنها برابر باشند. چشم برای این که نهایتاً خط دیدگانی پیوسته ای را رسم نماید، می تواند فاصله های بسیار زیادی را از سویی میان خود نقطه ها و از سوی دیگر میان نقطه ها و کنارۀ تصویر پُر کند
این خط دیدگانی به همان اندازه که میتواند مستقیم باشد، خمیده نیز می تواند باشد.
چشم چنان بی اختیار مسیر نقطه ها را دنبال می کند که خط دیدگانی حتی میتواند امتداد خود را عوض کند .

* خط و سطح
+تنظیم خطوط و سطوح متعدد به صورت کاملاً هماهنگ و منظم:
گاهی میتوان خطوط و سطوح متعدد را به گونه ای منظم در کنار یکدیگر آرایش داد تا نه تنها از شلوغ شدن تصویر جلوگیری به عمل آید، بلکه حضور آنها در کنار یکدیگر هماهنگی و آرایش دلپذیری را فراهم سازد. امتدادخطوط و سطوح و یا تکرار آنها به صورت منظم به این خواسته کمک میکند. مانند جاده، ردیف،مجسمه ها، رودخانه،لوله ها،خطوط راه آهن و ...
+ خطوط و سطوح عمودی بیان کنندۀ قدرت، عظمت و ایستایی هستند:
با انتخاب کادرعمودی نکات فوق تقویت میگردندوبرعکس،انتخاب کادر افقی مفاهیم فوق راضعیف ترمی سازد

+ خطوط و سطوح کادربندی شدۀ مایل تا قطر، تأثیر قوی تری دارند:
چنین کادری گویایی زیاد و هیجان بیشتری به همراه دارد. کادر بندی از زاویۀ کنار میتواند فراز و نشیب لوله ها یا خطوط را بهتر نمایان سازد. خطوط شکسته، بیانگر احساس نیرو و مقاومت بیشتری است. اگر شکستگی خطوط به دفعات تکرار شود و دارای زاویۀ تند باشد، القاء کنندۀ بی نظمی، تشویش و ازدحام است.

+خطوط صعودی:
خطوطی که از سمت چپ و پایین به سمت راست وبالا کشیده شده باشند، دارای ارزش صعودی هستند. این خطوط ضمن برخورداری از انرژی خطوط افقی و عمودی، این دو خط را به ارتباطی مشترک فرا می خوانند.

+خطوط نزولی:
برخلاف خطوط صعودی، خطوطی که از سمت چپ و بالا به سمت راست و پایین کشیده شده اند، دارای ارزش نزولی هستند. این خطوط بیشتر تضعیف شونده، بدبینانه و فاقد هیجانند.همواره خطوط از یک سمت کادر به سمت دیگر آن دارای قدرت زیاد تفکیک سطح می باشند.

+کادربندی موضوعات بر حسب مفهوم خطوط و سطوح:
خطوط مستقیم، دیدگاه ما را در جهت معینی هدایت میکنند وبیانگر صراحت و دقت نظر می باشند.

+ خطوط وسطوح منحنی که با سلیقه و گاه پرانرژی بکار رود تأثیر فوق العاده ا ی دارد:
چنین طرح هایی بیانگر احساس عاطفی بوده و حالتی انعطاف پذیر دارند. در فضای خارجی هیجانان انگیز و در معماری داخلی احساس عاطفی و آشنايی را منتقل می کنند.
مانند: آبادی ها، بزرگراه ها، ساحل بنادر، راه ها، پل ها و آرایش معماری داخلی، خطوط و سطوح منحنی و تکرار شونده القاء کنندۀ هماهنگی هستند.

+تقسیم خطوط منحنی برای القاء قدرت بیشتر:
وقتی خطوط منحنی به صورت منظم تری آرایش می یابند قدرت بیشتری را القاءمی کنند. به خصوص وقتی که مانند کمانی در گوشه ای واقع شوند و سطح وسیعی از کادر را بپوشانند.

+در موضوعات شلوغ از انتخاب عناصر یکنواخت خودداری کنید:
مواقعی پیش می آید که می خواهید شلوغ بودن را نشان دهید. میتوانید بخشی از یک موضوع را انتخاب کنید که حتماً دارای حرکتی موّکد ویا متفاوت نسبت به بقیه قسمتها بوده و نقطۀ عطفی را دربر گیرد. چنین کادری هرچندبيان گر محیطی شلوغ میباشد، ولی موجب تمرکز چشم شده و ازخسته شدن آن جلوگیری میکند.

+ انتخاب بخش کوچک به عنوان نمایندۀ کل:
بایدبخش کوچک بتواندبازگوی تمام یاقسمت بیشتری ازمجموعه باشد.چنین کادرهایی گویاترهستند،مانند شکوفه ای ازباغچه،کوهی ازکوهستان،قایقی ازیک مجموعه،چندنفرازمیان انبوه مردم،تماشاگری دراستادیوم

+چگونگی انتخاب عناصر کم و نه چندان بزرگ:
چنین تصاویری برای موفقیت حتماً رمزی در خود نهفته دارند. گاهی یک رنگ در میان رنگها، وضعی متفاوت در میان جمع، عامل مخدوش کننده درمیان عوامل منظم،هماهنگی وتضادسایه روشن و رنگ ها، انتخاب خطوط و سطوح،چگونگی تنظیم وضوح وعدم وضوح و ...باظرافت تمام به کارمی رودتا موفقیت تصویر را تضمین کند.
مطالعه و بررسی آثار برجستۀ نقاشی و دیدن عکس های ممتاز به این امر کمک می کند.

+در جست و جو، عناصر زیبا و جزییات جالبی یافت میشوند:
با جستجو، میتوان یادگرفت که چگونه موضوعات زاید را از کادر حذف و موضوعات جالبتر را حفظ کرد. به موضع مورد نظر خود نزدیکتر شوید و چیزهای زاید و منحرف کنندۀ چشم را از کادرانتخابی خود خارج کنید.تضاد سطح ها سطح هایی که مشخصه های متفاوتی دارند، همچون خطوط می توانند تضادهایی را شکل دهند.
ویژگی ها هر سطحی (مثلث=فعالیت،دایره =سکون،مربع =سنگینی)به خصوص درتضادهای میان اشکال هندسی و شکل های آزاد برجستگی می یابند. احساس کلی متکی بر شناخت حقیقی شکل است که عکس تنها جزیی از آن را نشان میدهد. همینطور شکلهای هندسی ناقص (دایره، مثلث) به وسیلۀ چشم در ورای قاب تصویر کامل میشوند. کادرهای طلایی کادر دوربینهای 135 که ابعاد 36 × 24 میلیمتر است، جزو کادرهای طلایی محسوب می شود. کادرهای طلایی، دارای تناسبات هندسی موزون هستند که چشم بیننده آنها را خوشایندتر از تناسبات دیگر می پذیرد.

اگر طول و عرض این کادر را به وسیلۀ خطوط فرضی به سه قسمت مساوی تقسیم کنیم،خطوط تقسیم شده را «مقاطع طلایی» ونقاط ناشی از برخور این خطوط را «نقاط طلایی» می نامند.
چشم انسان در اولین برخورد با کادرهای طلایی، به مقاطع و نقاط خاصی توجه می کند،سپس به بقیۀ فضای کادر می پردازد. این مناطق و نقاط همان نقطه ها و محل های طلایی هستند. بایداز به کار بردن بخش بندی طلایی به صورتی بسیار خشک و اندیشه شده اجتناب کرد. این بخش بندی باید به صورت طبیعی به وسیلۀ عکاسی احساس شود.نقطه، خط و سطح در واقع نقطه و خط هیچگاه به صورت مجزا پدیدار نمی شوند، زیرا یک خط به قویترین دلایل برای بخش کردن فضای عکس به اجزاء مختلف کافی است همینطور حضور چند نقطه میتواند سطح های دیدگانی ای را به وجود آورد.هراندازه مشخصی پیشزمینه با محوی پس زمینه بیشتر ضدیت داشته باشد، این تضاد نقطه،سطح قوی تر می شود.
اثرهای مَحوی برای نمایاندن حرکت به غیر از محوی هایی که به وسیلۀ تنظیم دوربین به دست می آیند، عکسها گاهی اثرهای محوی ای را عرضه می دارند که به وسیلۀ حرکت آفریده می شوند؛ [در این عکسها] به نظر می رسد که زمینۀ تصویر به وسیلۀ دوربین پاک شده است. محوی حرکت در هنگامی به وجود می آید که زمان نوردهی طولانی را (با دوربینی بر روی سه پایه) انتخاب کنیم و موضوع عکس حرکتی را در طول عکسبرداری اجرا کند.مثال رسمی عکس های مسابقات اتومبیل رانی را ذکر می کنیم.

دراین موارد،حتی بازمان های انسدادکوتاه تر،پس زمینۀ عکس به دلیل حرکت دوربین که موضوع را همراهی می کند از هم می پاشد.با این همه خودموضوع واضح باقی می ماند.
حتی موضوع هایی که حرکت های کندتری را اجرا می کنند،به دست آوردن نتایج جالبی را ممکن می سازندهنگامی که حرکت دوربین حرکت موضوع را همراهی می کند،کنترل کردن دقیق ساخت تصویروتوزیع تضادهای سایه روشن دشوار می شود.
از سوی دیگر امکان دارد که ناپایداری دوربین در زمانهای نوردهی طولانی موجب تأثیری بر روی عکس ها شود. به این دلیل استکه گرفتن یک رشته عکس از موضوعی یکسان برای به دست آوردن نتایج بهترسودمنداست پیش زمینه و پس زمینه محو به طور کلی مسائل ترکیببندی فضا در تمامی رشته های هنری یکسان هستند. با وجود این عکاسی دشواری های ویژه ای را ارائه میکند که در قلمروهای دیگر تقریباً وجود ندارند.
حرکت (که برای فیلم سینمایی عنصر اصلی ترکیببندی است)، برای عکس ثابت تنها در مواردی استثنایی اهمیت دارد. از سوی دیگر هنر عکاسی بعضی دشواری های فنی را ارائه می کند که اگر راه حل های مناسبی برای مواجه شدن با آنها اختیار شوند، ثبت عکس های خوبی ممکن می گردد.

مثلاً اثرهای محوی را در نظر بگیرید،بر حسب فاصله دوربین ازسوژه و گشادگی دیافراگم، نوع لنزمورد استفاده( به ویژه آنهایی که دارای فاصلۀ کانونی زیادی هستند) عمق میدان را با وضوح کم یا زیادی بازدهی می کنند.

اگر از این «نقص های» عدسی به عمد استفاده کنیم، میتوانیم عکسهایی عالی را ثبت کنیم.
افق انتخاب سطح افق، تشدید کردن نمایش منظره را ممکن می سازد.
در این باره هیچگونه قاعده ای وجود ندارد.

سطح افق هربار باید با موضوع و آنچه که عکاس می خواهد نمایش دهد متناظر باشد.

افقی که در سطح پایینی باشد احساس تعادل و گشادگی را به وجود می آورد.

افقی که در سطح بالایی قرار داشته باشد سنگینی را نمایش میدهد و مکان با اهمیتی را برای جزئیات منظره باقی میگذارد.
اگر از افق کاملاً صرفنظر کنیم چشم بر روی جزئیات تصویر عکاسی بیشتر متمرکز میشود. اگر تصویر عکاسی مانند مورد حاضر تعداد زیادی جزئیات کوچک را نشان دهد، حتی میتواند مبدل به عنصری تزئینی شود. از قرار دادن افق در میانۀ تصویر اجتناب نمایید؛ زیرا تصویر را به صورت نازیبایی به دو بخش برابر تقسیم میکند. 5- نقش عدسی در کادربندی عدسیهای گشاد زاویه با عدسیهای دارای فاصلۀ کانونی کم، فن عکاسی ابزار ترکیببندی جدید را در اختیار هنر عکاسی میگذارد. عدسیهای گشاد زاویه سه مشخصه دارند: ایجاد دقتی زیاد بر روی تمامی سطح تصویر، برجستگیبخشیدن ویژه به پیشزمینه و تغییرشکل دادن خطهای عمودی، حتی اگر عکسبرداری به صورت ملایمی خم شده باشد.اگر با دیافراگمی باز کار میکنیم، تمامی عناصر عکس از 2 تا 3 متر تا بینهایت واقع باشند. با وضوح زیادی بازدهی خواهند شد. اگر گشادی دیافراگم را کاهش دهیم، درجه وضوح بینهایت افزایش مییابد. اگر به عمد از خطهای گریزانی استفاده کنیم دوربین مجهز به عدسی گشاد زاویه ایجاد میکند، نتیجهها میتوانند جالب شوند. عدسیهای دورگیر مشخصه عدسیهای دورگیر، به ویژه آنهایی که دارای فاصله کانونی 135 م م یا 250 م م و غیره هستند با مشخصهای عدسیهای گشاد زاویه به کلی ضدیت دارند.این عدسیها تنها جزئی از موضوع انتخاب شده را بازسازی می-کنند و عمق میدان کمتر است. عدسی دورگیر میدان تصویر را جمع میکند و در عین حال نظمی را در عکس وارد میسازد.
از سوی دیگر، اعم از این که موضوع عبارت از عکسبرداری از شیء ساده باشد یا تکچهرهای که تمامی قابل عکس را اشغال میکند، عمق میدان کمی که عدسی گشاد زاویه با دیافراگمی باز یا اندکی بسته به وجود میآورد، موجب تفکیک موضوع از زمین میشود.
طبیعتاً عدسی دورگیر برای عکس برداشتن از موضوعهایی که در فاصلۀ دور واقع هستند ضروری است.

6- نقش رنگ در کادربندی کادربندی با رنگها
1- یک عکس رنگی خوب نباید رنگهای اغراقآمیز داشته باشد:
رنگها را صرفهجویانه انتخاب و عکاسی کنید. سطوح متعددکوچک با رنگهای مختلف یک تصویر رنگی را مخدوش میسازند. در تصویری که رنگهای متعدد قوی حضور دارند، هر یک از رنگها سعی می-کنند همدیگر را «پس بزنند» تا خود را جلوهگر سازند، در نتیجه چشم تمرکز خود را بر روی آنها از دست داده، سرگردان میشود و از این رو معمولاً عکس یا اسلاید رنگی خوبی به دست نمی اید.
2- از سطوح آرام و بزرگ، عکسهای قویتر و گویاتری به دست می آید:به جای انتخاب سطحی بزرگ با رنگهای فراوان، مقطعی از سطح با رنگهای محدود را انتخاب کنید. انتخاب تعداد کمتری از رنگها کافی است تا رنگها زیبایی خود را حفظ کنند. همواره به آن فکر کنید. که انتخاب رنگی از محیط، و قراردادن آن در داخل یک کادر، رنگ را با تاکید بیشتر جلوه میکند. تا حضور آن در منظرهای عمومی. تصویربا کمترین تعداد رنگهای کنتراست از هیجان بیشتری برخوردار است.به طور معمول استفاده از رنگهای کنتراست اولویت دارد:وقتی شخص با لباس سفید در مقابل دیوار سفید عکاسی شوند، رنگها در یکدیگر تداخل میکنند و چهرۀ مشخص، رنگ پریده و بیروح به نظر میرسد. چنین شخصی را در مقابل آسمان آبی عکاسی کنید و اجازه دهید ضمن ایجاد عمق، رنگ سفید لباس یا موهای روشن، خود را در مقابل زمینۀ آبی به خوبی نشان دهند.

3- رنگهای مکمل نقش مهمی در ایجاد کنتراست دارند:
رنگهای مکمل آن دورنگی هستند که با ترکیب هم،رنگ سفید را به وجود می آورند و در کنار یکدیگر موجب هیجان رنگی می شوند.
سعی کنید در یک تصویر،حدالامکان کمترین رنگ های مکمل را به کار ببرید،چه تعداد زیاد آنها موجب عدم آرامش انسان می گردد.

4-رنگهای مکمل میتوانند به بهترین نحو با یکدیگر به کار روند: به خصوص وقتی غلظت رنگی و نور تابیده بر آنها تقریباً یکسال باشد، با یکدیگر ایجاد توازن میکنند و به طور هیجانانگیز، تأثیرگذار هستند. وقتی یکی از دو رنگ مکمل با سطح بیشتری به کار رود، نتیجۀ بهتری به دست میآید. در گل آفتاب گردان، رنگ زرد گلبرگها با مرکز گل که دارای رنگ بنفش است، مکمل میسازد.
5-رنگهای نزدیک به هم در عکس فاقد جذابیت هستند:
در دایرۀ رنگی، رنگهای نزدیک به هم، در کنار هم و رنگهای مخالف روبروی یکدیگر قرار دارند. هر چقدر از رنگ مخالف به سمت راست یا چپ متمایل شویم، از درجۀ تضاد کاسته میشود. در این جا، نیم دایرۀ سمت راست را رنگهای گرم یا هیجانانگیز با طول موجهای بلند و نیم دایرۀ سمت چپ را رنگهای سرد یا آرام بخش با طول موجهای کوتاه تشکیل میدهند. مرز این دو دسته رنگها، ارغوانی و سبز هستند که جزء رنگهای وارم محسوب میشوند.
6-چرا رنگها در طبیعت همدیگر را آزار نمیدهند:
در طبیعت و فضای گسترده، اینجا سلیقه و انتخاب شخصی دربارۀ رنگ و محدود ساختن آنها در یک کادر مطرح نیست. به این ترتیب، در طبیعت- رنگها بر یکدیگر تأثیری موزون دارند و رنگهای فرو رفته در مه و بخار، حتی وقتی از رنگهای هم خانواده باشند، همگی با هم به دیدگان ما غلب میکنند. اما وقتی سطحی از رنگهای طبیعت را انتخاب و کادربندی کنیم، مسئله سلیقه و نوع ترکیب آنها در تصویر به میان میآید.
نقش رنگهای مهم کاربردی در طراحی و ساختار تصویر:

قرمز:رنگ گرم، هیجان آور به تصویر حالت سه بعدی و عمق میبخشد. چشم خود را تا حدودی ببندید و به لکۀ قرمزی در روی یک عکس نگاه کنید. به نظر میرسد، لکه از درون عکس بیرون آمده و به تصویر حالت سه بعدی بخشیده است. 1
- رنگ قوی و مؤثر برای پیش زمینه،
2- جمعیت بخشیدن به تصویر 3
- تأثیر سه بعدی- برجسته ،
4- کمک به ساختار عمق
5- رنگ مکمل، سبز مایل به آبی

زرد: رنگ گرم، نشاط آور مانند ارغوانی، قرمز، صورتی ونارنجی، رنگ پیشزمینه محسوب شده و به تصویر بعد میبخشد. استفاده از آن در پسزمینه دقت نظر بیشتری میطلبد. رنگهای گرم، شفافیت و گویایی خود را در مقابل رنگ زرد از دست میدهند. ( چهره در پیشزمینۀ زنگ زرد، رنگ پریده به نظر میرسد.)
1- رنگ خوب برای پیش زمینه،
2- رنگ خوب برای میان زمینه
3- بهترین تأثیر در مقابل رنگ آبی،
4- رنگ نامناسب برای پیشزمینه پرتره
5- نامناسب برای پیشزمینۀ رنگهای گرم،
6- رنگ مکمل، نیلی

سبز:رنگ سرد، رنگ طبیعت و معتدل این رنگ برای میان زمینه پیشنهاد میشود و بیتردید در پیشزمینه نیز قابل استفاده است. کاربرد آن در پسزمینههای نه چندان دوره از جمله در عکاسی پرتره به خصوص بافلاش، بسیار نامناسب است. رنگ سبز در تابستان و در موقع ظهر، که خورشید درست در بالای سر قرار دارد ناپسند است.
1-رنگ میان زمینه،
2- قابل قبول برای پیشزمینه
3- زنگ ناخوشایند در موقع ظهر،
4- نامناسب برای پسزمینه پرتره
5- دقت در مورد انعکاس رنگ سبز،
6- رنگ مکمل، ارغوانی

آبی:رنگ سرد، آرامش بخش رنگ آبی و بنفش برخلاف قرمز به پیش نمیتازند.آنها چشم را به پسزمینه هدایت کرده، احساس دوری را تقویت میکنند.
رنگهای گرم به عنوان پیشزمینه در مقابل رنگ آبی، شفافیت خود را حفظ میکنند.
رنگ چهره با پسزمینه آبی، شادابتر به نظر میرسد.
1- رنگ خوب برای پسزمینه،
2- تأکید به دور دست
3- افزایش عمق،
4- رنگ مناسب برای پسزمینۀ پرتره
5- مناسب برای پسزمینه رنگهای گرم،
6- رنگ مکمل، زرد(بافیلی) و نارنجی(بازنگاری)
7- کادربندی در موضاعات متحرک
1-برای تنظیم کادربندی موضوعات متحرک، بهتر است اجازه دهیم موضوع مایل و یا در امتداد تصویر حرکت کند: وقتی موضوع را نه به طور قائم، بلکه به طور مایل و از محل مرتفعی( نقطۀ دید بالا) عکاسی کنیم، چشم انداز بهتر و در نتیجه کادر موفق تری خواهیم داشت. در این حالت، موضوع متحرک با وضوح بیشتر بدست میآید. فضای آزاد در جلوی مسیر حرکت پیش بینی کنید.
2- میتوان موضوع متحرک و پسزمینه را واضح عکاسی کرد: چنین کادری را موقعی انتخاب کنید که موضوع اصلی در نمای قرار گرفته و بتواند خود را به عنوان بخشی از محیط با چشم انداز کادر بندی شده به طور هیجان انگیز نشان دهد. مانند: دوندهها، دوچرخه سوراها، ورزشکاران در خیابان، مناظر، در استادیم ها، کشتی و قایق در دریا و رودخانه. عکاسی از فاصلۀ دورتر امکان وضوح بیشتر را فراهم میسازد و بالعکس. خطوط مایل القاء کنندۀ احساس اتحاد و کمال است.

3- میتوان حرکت را محو و پسزمینه را واضح عکاسی کرد: وقتی اجازه دهیم وموضوعی با حرکت سریع از مقابل دوربین بگذرد، چناچه زاویۀ عکاسی عمود بر مسیر حرکت باشد، موضوع متحرک بیشتر محو میشود و بالعکس. مایل بودن زاویۀ عکاسی و همچنین فاصلۀ بیشتر عکاسی، امکان بیشتر تصویر را فراهم میسازد.

4- حرکت را واضح و در صورت امکان پسزمینه را محو عکاسی کنید: سعی کنید اسکی باز را در هنگام پرش و در بالاترین نقطه بطور واضح عکاسی کنید. برای این عمل، دوربین را در لحظۀ عکاسی در مسیر حرکت موضوع حرکت دهید تا ورزشکار واضح و پسزمینه محو گردد. عکاسی در حالت نشسته و یا از محلی کم ارتفاع (نقطۀ دید پایین) به زیبایی پرش ورزشکار در تصویر کمک میکند. خطوط مورب بیشتر شتاب و حرکت را تداعی میکنند.
5- عکس های ورزشی از در صورت امکان با زاویه35 الی45 نسبت به مسیر حرکت عکاسی کنید: زاویۀ مایل علاوه بر آنکه به وضوح کمک میکند نحوۀ حرکت را دقیقتر نشان میدهد. بهترین زاویۀ تابش نور از رو به روی موضوع مایل به طرف دوربین است. در این حالت چهره و اندام ورزشکار روشن و برجسته دیده میشود. در بعضی از ورزش ها دست ها و پاها در یک جهت حرکت نمیکنند، پس برای وضوح کامل، باید در لحظۀ مناسب بیآنکه دوربین حرکت کند با نور دهی کوتاه عکاسی کرد.

6-نمونه ای دیگر برای حرکت واضح و پسزمینۀ محو: فاصلۀ دوربین را بر روی موضوع متحرک تنظیم کنیم. به طور همزمان دوربین را در مسیر حرکت موضوع، حرکت دهید و ضمن آن در لحظۀ مناسب عکس بگیرید. با این عمل موضوع متحرک کاملاً واضح و پسزمینه کاملاً محو میشود. چنین کادرهایی توجه را بیش از پیش به موضوع متحرک جلب کرده و حس حرکت را افزایش میدهد.

8- کادربندی درموضوعات مختلف عکاسی معماری:
1- برای اینکه موضوعات معماری با جزئیات بیشتر و با احساس عمق همراه باشند، باید بهترین زاویۀ نور را انتخاب کرد: نوری که از پشت سر عکاسی و از روبه روی موضوع بتابد، قادرنیست تصویری گویا از یک اثر معماری به وجود آورد. نور از یک سمت پشت سر و مایل به موضوع الویت دارد. در عکاسی مهماری، میتوان حتی نور پخش شدۀ خورشید از پشت ابر را که سایۀملایم ایجاد میکند به کار گرفت.
2-برای قسمت جلو و مسطح بناها، نور از یک سمت انتخاب کنید: نوری که کاملاً از یک سمت به موضوع بتابد، برجستگیها را به وضوح آشکاری میسازد به هر حال نباید زاویۀ بین عکاسی و تابش نور کم باشد و حداکثر میتواند تا زاویۀ90(درجه) را در برگیرد.
3-بهترین تأثیرگذاری را با عکاسی از یک سمت و طراحی خطوط به طور مایل بدست آورید:
اجازه دهید خطوط اصلی موضوع به طور مایل حداکثر تا قطر تصویر، کادربندی خطوط در فاصلۀ نزدیک گسترده و در دو دست به صورت همگرا درمیآیند. ابعاد آثار معماری تجسم بهتری مییابند و سایه روشن زیبایی ازآن به وجودمیآید.

4- اگر در محلی هستید که نمیتوانید خطوط را به طور مایل عکاسی کنید، کادربندی قرینه انجام دهید: اجازه دهید خطوط و سطوح از هر طرف به طور قرینه تا دورترین قسمتها ادامه یابند. چنین حالتی هر چند به احساس عمق تصویر میافزاید ولی هنوز قادرنیست به تنهایی جذابیت کامل ناشی از عمق را القا نمایند.
اگر خطوط و سطوح به هدفی منتهی شوند بهتر است

5-احساس عمق همراه با نشان دادن هدف، مناسبتر است: موضوعاتی که به کمک خطوط، احساس عمق را القاء میکنند، به طور منطقی نیازمند هدفی هستند. هدفی هماهنگ و متناسب با پیشزمینه اولویت دارد. هدفی روشن شده از نور، احساس امید و اطمینان و خوش بینی را نوید میدهد و هدفی تاریک احساس از یأس و نومیدی را القاء میکند. از طریق انتخاب پیشزمینه، امکان کادربندیهای متنوعی به وجود میآید: موضوعی که در درو دست کاملاً ساده به نظر میرسد و یا موضوعات شبیه به هم، میتوانند توسط یک کادربندی قوی و تمام نمای پیش زمینه، جذابیت بیشتری پیدا کنند. این عمل از تکرار موضوعات شبیه به هم جلوگیری میکند مانند سقف ساختمانها، طاق ها، ستون ها و... که میتوانند با پیشزمینه ای از دربها، پنجره ها و طاق ها کادربندی شوند. 6-اغلب با انتخاب یک پیش زمینۀ قوی از معماری، هماهنگی بیشتری در تصاویر بدست میآید: گذشته از آنکه احساس عمق به وجود میآید، انتقال اطلاعات بیشتری از محیط و اثر معماری به بینندۀ میسر میگردد. مانند مجسمه ها، ستون، سرستون، مغازه، فواره، .

7-نگاه از روزنه های کوچک و شکیل متناسب با موضوع: موضوعی باریک و کشیده، مانند سنگی، برج، مناره و امثال آن را میتوان به کمک پیشزمینهای قوی و تمام نما از نرده، شبکه، که متناسب با موضوع اصلی باشد، عکاسی کرد. جلو بروید و پیشزمینه را محو تنظیم کنید.
8-خطوط را( آزار دهنده) کادربندی نکنید: وقتی سطح فیلم در داخل دوربین نسبت به موضوع عکاسی عمود نباشد، یعنی دوربین را مایل به طرف بالا یا به طرف پایین گرفته باشید، خطوط عمودی موضوع از حالت موازی خارج شده، از یک سو به نزدیک و از سوی دیگر از هم دور میشوند. چنین خطوطی( آزار دهنده هستند).

9-ساختمان را از یک سمت عکاسی کنید تا عمق آن به درستی نشان داده شود: با هویدا شدن بعد و سایه روشن و رعایت ارتفاع ساختمان ونشان دادن بخشی از محیط در سطح زمین، اطلاعات دقیق تری در اختیار بیننده قرار دهید. عکاسی از محل مرتفع اولویت دارد.
10-در صورت امکان از بنا فاصله بگیرید: در چنین صورتی خطوط بنا به صورت عمودی بر روی سطح فیلم ثبت میشوند. علاوه بر آن در موقع بزرگنمایی عکسهای سیاه و سفید، میتوان خطوط را به وضع دلخواه تغییر داده تصیح کرد. این عمل در عکسهای رنگی پیشنهاد نمیشود.
11-از طرف دیگر میتوانید خطوط معلق را آگاهانه کادربندی کنید: وقتی بناهاییی مرتفع مانند برج، کلیسا، ساختمانهای بلند و غیره را عکاسی میکنید آنها را میتوانید به طور موزون در قطر تصویر کادربندی کنید. به این ترتیب تأثیر قوی حاصل شده و احساس مقاومت بیدار میشود. درتصاویر از بالا به پایین، خطوط معلق احساس عمق را دو چندان بیشتر منتقل میکنند.
12- اغلب زاویۀ عکاسی به طور مایل از یک سمت پیشنهاد میشود: با عکاسی از یک سمت، بدون تردید میتوان کادربندیهای جالبی از خطوط افقی پنجرهها و یا ساختمانهایی که حتی زیاد مرتفع نیستند، انجام داد.
خطوط و سطوح زمینهای وسیع نیز از آن جمله اند.

طبیعت:
1- هنگام عکاسی از مناظر، تابش نور خورشید به طور مایل از یک سمت بهتر است: برعکس وقتی نور خورشید کاملاً از پشت سر بتابد، منظره مسطح و بدون عمق به نظر میآید و عکسهای رنگی بیش از حد از وجود فراوانی رنگ اشباع میشوند. اگر نور خورشید از پشت ابر رقیقی بتابد، سایه روشن مطلوبتری بوجود میآید. عکس هایی از طبیعت خوب و موفق هستند که ساده بوده و اجزاء کمتری را دربر گیرند.

2- عکاسی از منظره با آسمان آبی: آسمان آبی با ابرهای سفید، پراکنده و زیبا را در تا ارتفاع کادر قرار دهید. درمناظر با دشت های وسیع برای تأکید برگسترۀ آسمان زیبا، میتوانید سطح کادر را به آن اختصاص دهید.
3- از وجود حیواناتی که در دسترس هستند به عنوان پیشزمینه استفاده کنید. کوچ انسان با حیوانات، حیوانات با بچه هایشان، اسب سواری، دوشیدن گاو ونظایر آن، معروف نوع زندگی و همچنین دامداری در محیط هستند. 4-انسانها به ویژه در جاده های باریک و در محل توقف، به عنوان پیش زمینه بکار میروند: جاده ها در اغلب موارد به خوبی پیشزمینه را به پسزمینه مرتبط میسازند. جاده هایی که دارای مسیر منحنی هستند، هیجان سفر و مسیر راه را بهتر نشان میدهند.

5-در عکسهای مناظر، خصور کشاورزان در پیشزمینه، بهترین تلفیق انسان و طبیعت است: سعی کنید درتصاویر ساده هم اطلاعاتی از محیط را به بیننده منتقل کنید. کشاورزان و کارگران با وسایل کار و نوع اشتغالشان بهترین موضوعات عکاسی هستند و سلیقه و ابتکار عکاس را می طلبد.

6-به خاطر داشته باشید که افراد به دوربین نگاه نکنند:
افراد معمولاً علاقه مندند درلحظۀ عکاسی به دوربین نگاه کنند. اگر از فاصلۀ نزدیک عکاسی میکنید و آنها متوجۀ شما هستند. به آنها یاد آوری کنید که به دوربین نگاه نکنند. با کمی حوصله عکسی طبیعی از آنها خواهید گرفت.
7- افراددر حال پیاده روی،کوه نوردی،اسکی،قایقرانی واسب دوانی پیش زمینه های قوی و هیجان انگیزدذ مناظر هستند:
آنها را طوری کادربندی کنید که در محدودۀ سمت راست یا چپ قرار گیرند و نه در وسط کادر.
اجازه دهید آنها به سمت منظره در حال حرکت باشند و یا به آن سمت و هدف نگاه کنند.

انسان
1- میخواهیم چه شخصی را نشان دهیم: شخصی آرام، گوشه گیر یا متفکر و یا شخصی شاداب و خونگرم و... د رنظر گرفتن حرکات طبیعی شخص به انتخاب لحظۀ عکاسی کمک میکند. چنین تصاویری میتوانند گویای روحیۀ طبیعی انسانها باشند. اما آنچه که باید از آن دوری کرد، حالت اغراق آمیز، اجباری، تحمیل شده و غیر واقعی فردی است که درمقابل دوربین قرار دارد.

2- همیشه کادر را به خوبی پر کنید: تا جایی که امکان دارد جلو بروید و کادر را افقی یا عمودی کاملاً پر کنید. در این صورت، هیچ چیز زائدی توجه بیننده را بی جهت منحرف نمیکند و با امکان تمرکز بیننده به تصویر، شما عکس بهتری نسبت به عکسی که فضای خالی دارد، خواهید گرفت.
3- اما آنقدر جلو نروید که همه چیز خراب شود: با رفتن بیش از حد به جلو، بینی و گوش ها و به طور کلی صورت کشیده دراز میشود و چهره حالت طبیعی خود را از دست میدهد. این عمل بخصوص با لنزهای فاصله کانونی کوتاه تشدید میشود.

4- تصویر اغراق آمیز با لنزهای فاصلۀ کانونی کوتاه: این لنزها ابعاد موضوع را به شکل اغراق آمیز جلوه میدهند، عکاسی از انسان با لنزهای فاصله کانونی کوتاه، تناسب اندام را به هم میزند. این لنزها فاصلۀ پیش زمینه وپسزمینه را افزایش میدهند. تنها در مواقعی که منظور بر تأکید حالت خاصی باشد، میتوان از تصاویر اغراق آمیز آنها استفاده کرد.

5- لنزهای فاصله کانونی کوتاه، شکل چهره را تغییر میدهند: به خصوص عکاسی با این لنزها از فاصله نزدیک اصلاً مناسب چهره یا پرتره نمیباشد.بینی بلند، چشمهای فرورفته و صورت کشیده از معایب کار با این لنزهاست. برای عکاسی چهره، فاصله کانونی بلند مناسب تر است. برای دوربین های135 ، فاصلۀ کانونی80 الی135 میلی متر پیشنهاد میشود.

6- کادر عمودی اولویت دارد: اگر کاملاً از نزدیک عکاسی نمیکنید، باز هم کادر را تا جایی که امکان دارد پر کنید. در مورد چهرۀ انسان انتخاب کادر عمودی اولویت دارد. اما در عکاسی با فاصلۀ دورتر، سعی کنید سایر قسمتهای خالی کادر را به بهترین نحو بپوشانید. حالت طبیعی بین انسان، خطوط و سطوح به وجود می آید.

7- در عکسهای نیمرخ، در جلو صورت و در جهت نگاه، فضای بیشتری پیش بینی کنید: اجازه دهید در جلو صورت ( فضایی برای تنفس) باقی بماند و نوک بینی فاصلۀ بیشتری تالبۀ کادر داشته باشد. به این ترتیب، سطح خالی فضای سمت چپ نسبت متعادل تری با فضای سمت راست پیدا میکند و هر دو طرف به دیدگان ما تقریباً برابر غلبه میکنند.

8-پسزمینه آرام تری انتخاب کنید: شخصی را که لباس رنگین و نقشدار بر تن دارد، در مقابل زمینهای آرام عکاسی کنید، تا تصویر شخص بتواند از زمینه تفکیک شود. کاغذهای دیواری شلوغ و رنگارنگ برجسته کاری معماری و به طور کلی اشیاء و لوازم متعدد باعث منحرف شدن چشم از تصویر شخص میگردد. آسمان و سطح وسیع سایه و ضمناً محو، از زمینه های آرام هستند.

9-در دوربین های مجهز به تنظیم فاصلۀ دستی، فاصله را روی موضوع اصلی تنظیم کنید: ترجیحاً کادربندی را نیز بر روی همین موضوع اصلی انجام دهید. به این ترتیب موضوع دورتر، محوشده و موضوع اصلی در مرکز توجه بیننده باقی میماند. پیشزمینهوپسزمینهای منطبق و هماهنگ با یکدیگر و گاه پیش بینی دو زمینۀ متضاد، به گویایی عکس میافزاید. باید حوصله داشت و در لحظۀ مناسب عکس گرفت.

10-کودکان را در حین بازی عکاسی کنید: لحظات هیجان انگیز بازی کودکان را برای عکاسی انتخاب کنید. معمولاً کودکان زمانی که به گرمی مشغول بازی هستند، بر خلاف بزرگترها کمتر به دوربین توجه میکنند. چنین مواقعی بهترین فرصت برای عکاسی از آنهاست. در غیر این صورت، زمانی عکاسی کنید که لحظۀ مناسب بوده و آنها اصلاً متوجه شما نیستند.
11-نقطۀ مشترک نگاه آدمها: عکاسی از چهره دو نفر، طوری که نگاه آنها دارای نقطۀ مشترک باشد، در اجراء عکس هماهنگی به وجود میآورد و برخلاف آن، تصویر به دو نیمۀ نامطلوب و ناهماهنگ تبدیل میشود و چشم بیننده را سرگردان میکند.

12-بهتر است سر آدمها در یک ارتفاع قرار نگیرد: کادری که سر آدمها را در ارتفاع متناسب و متفاوت نشان دهد بهتر است. محل آدمها را کنترل کنید. جهت نگاه آنها را به سوی نکتهای معین پیش بینی کنید. برای مثال: نگاه آنه را به سوی همدیگر یا به سوی دوربین، به سوی یک کتاب یا روزنامه و یا به نقطۀ اشاره انگشت یک دست که موضوعی را نشان میدهد، هدایت کنید.
13-کادر بندی سه نفر: پیشنهاد میشود، سر سه نفر به طور نامنظم کادربندی شود. مانند اضلاع نامساوی یک مثلث، بدون آنکه خطی به موازات لبۀ کادر به وجود آید. این ساده ترین حالت قرار گیری افراد است که مقابل دوربین ایستاده و به رو بروی خود نگاه میکنند.
14-گروه بزرگتری از افراد: طراحی و تنظیم آنها در یک شکل هندسی بی ثمر است. آنها مثل مجسمه های چیده شده در کنار هم نیستند. آنها را دریک گروه بر روی پله یا در اطراف میز و یا نشسته بر روی زمین نشان دهید، طوری که حتی الامکان همدیگر را نپوشانند. اگر در کادر انتخابی خود خطی مشاهده میکنید، سعی کنید آن را حتی الامکان درقطر تصویر قراردهید.

مناطق برفی و یخبندان: زاویۀ نور خورشید، مناطق برفی و یخبندان را درخشان و سرزنده میسازد. نور پشت سر هنگام صبح زود و بعد از ظهر رایج است، ولی تابش نور از یک سمت دارد و عکاسی درمناطق برفی و یخبندان در حالت ضد نور از همه بهتر است.

1-پیشزمینه را به خوبی پرکنید: برای به وجود آوردن توازن در سطوح بزرگ برفی به پیشزمینهای نیاز دارید بازی روی برف، اسکی باز، وسایل مربوط، مسیر راه، گلها، شاخههای پوشیده از برف، کابل تلفن، قندیلهای یخ و... از جمله مواردی هستند که میتوان آنها را به عنوان پیشزمینه درمناطق برفی انتخاب کرد. درزمستان، هنگامی که آفتاب میدرخشد و به ویژه زمانی که نور با زاویۀ مایل به سطح زمین میتابد، پستی و بلندی های ایجاد شده از برف در سطح زمین، روی درختان و غیره و سایه- روشن های آنها زیبائی خاصی به عکس میبخشند.
2-موضوعات کوچک را فراموش نکنید: این موضوعات میتوانند اغلب فضای زمستان را بهتر از مناظر وسیع بازگو کنند. درخت و گلهای پوشیده از برف و شبنم، شاخۀ شکسته، تابلو و نوشته ها و چراغ و ... به حد اقل فاصلۀ تنظیمی دوربین یا فاصلۀ مجاز توجه کنید. عکاسی از فاصله های کوتاه و خیلی کوتاه، عمق میدان وضوح کم و ناچیزی دارد، لذا تنظیم آن دقت بیشتری میطلبد.

غروب خورشید:
1- نباید موقعیت خورشید بالا و شدت نور آن زیاد باشد: هنگامی عکاسی کنید که بدون بستن زیاد چشم و بدون پوشاندن آن بتوانید به خورشید نگاه کنید. در غیر این صورت هاله های ناشی از پره های دیافراگم روی فیلم ثبت میشود و ایجاد هاله های جانبی و انعکاس نور شدید بر روی تصویر میگردد.
2-برای پیشزمینه، سطوح روشن پیشنهاد میشود: هنگام غروب خورشید میتوان به طور کلی از سطوح روشن مانند آب، برف، شن در ساحل، زمین سنگ فرش یا آسفالت، پشت بامهای روشن و ... استفاده کرد. هم چنین در غروب، معماریهای قدیمی، ستونها، درختان- تیرکها و انسانها در پیشزمینه از عوامل موثر به شمار
می آیند.

آب و ساحل
1- آب عنصری زنده، پرانرژی و بسیار جذاب برای موضوع عکاسی است: نور درخشان و مستقیم خورشید و یا کمی ضعیف تر و پخش شدۀ آن، بهترین نور برای عکاسی است . تغییر زاویۀ تابش نور بر سطح آب در تغییر رنگ آب و حتی در تغییر کامل هویت تصویر خالت دارد. وقتی دوربین در نقطه دیدهای گوناگون قرار دارد. نور منعکس شده از سطح آب تأثیر متفاوتی دارد.
2- انسان به عنوان پیش زمینه در ساحل: آدمها و گذران روزها و ساعتها و اشتغالشان در ساحل، گاه قوام با کارگاه با تفریح و تنوع همراه است. حضور آنها در پیش زمینه از لحظات اولیۀ طلوع خورشید تا غروب، خاطراتی از زندگی، کار، زیبایی طبیعت و محیط را به همراه دارد. سعی کنید آدم ها را در حالت طبیعی و بدون توجه به دوربین عکاسی کنید.

3- هدایت قوی خطوط: خطوط ساحل، بنادر و نهرها را به طور مایل تا قطر تصویر کادربندی کنید. از قرار دادن خطوط مستقیم در کنار و موازی با لبه های کادر بپرهیزید. خط ساحل و دریا یا دریا و آسمان را در وسط کادر قرار ندهید. اگر پردۀ نقاشی و یا هر شیئی براق نور را به طرز شدید منعکس میکند، با کمی جا به جایی دوربین و تغییر زاویه، این عیب برطرف میشود.
4-تضاد تاریکی و روشنایی در روی سطح روشن ساحل، امکانات متعددی برای عکاسی فراهم میآورد: با تنظیم یا تغییرات نوردهی در مناطق روشن، عکس یا اسلایدی با سایۀ غلیظ، گویا و موثر خواهید داشت. یک درجه نوردهی کمتر، تصویری با تضاد بیشتر و یک درجه نوردهی بیشتر، تصویری با تضاد کمتر بدست میدهد. انسان به عنوان پیشزمینه فراموش نکنیم که انسان نیز میتواند به عنوان پیشزمینه و آرامش آن به کار رود بهتر است نمونه هایی که با موضوع هماهنگی دارد نه به عنوان پیشزمینه انتخاب شوند. اگر منظور از عکاسی نشان دادن آثار تاریخی و بناها باشد، سعی میشود آنها را در پسزمینه واضح بگیرید، ترتیبی دهید که افراد بومی که در پیش زمینه هستند به دوربین نگاه نکنند. در اثر برقراری ارتباط بین انسان و محیط، تصویری با طراحی و با ساختار معین و کامل به وجود میآید. برای آنکه تصویر حالت یکنواخت نداشته باشد. سعی کنید بعد از گرفتن هر عکس یا اسلاید، زاویۀ دوربین را نسبت به موضوع تغییر دهید.
فرد در پیش زمینه نگاه او به طرف موضوع انتخابی: فرد را طوری انتخاب کنید که در حدود یک سوم خط برش طلایی از یک سمت قرار گیرد و به سمت دو سوم مابقی کادر و یا در جهت عمق تصویر، به موضوع نگاه کند، در چنین وضعی، چشم بیننده به طرف موضوع هدایت شده و موضوع با اولویت بیشتر نشان داده میشود. نگاه فرد به طرف خارج از کادر رضایت بخش نیست. وقتی که فرد در کنارۀ کادر قرار گیرد و به خارج آن نگاه کند. نگاه بینندۀ عکس یا اسلاید هم به طرف نادرست هدایت میشود. چنین کادری از منظره، خاطره انگیز نیست و احساس گریز از محیط را به همراه دارد. اجازه دهید در جلو نگاه، فضای بیشتری باشد، فضایی برای نفس کشیدن. وقتی فرد به طرف دوربین نگاه کند، به عنوان موضوع اصلی محسوب میشود. در این صورت نگاه او توجه بیننده را به خود جلب میکند و موجب میشود، موضوع دور دست به عنوان موضوع فرعی تلقی گردد. در این حالت وضوح دوربین میتواند بر روی پیشزمینه طوری تنظیم شود که به کمک عمق میدان، موضوع دور دست تا حدودی محو گردد که آن هم تأکید بر پیشزمینه است.

گاهی آثار محیطی مدنظر نیستند. با نزدیک شدن دوربین به فرد و با تنظیم وضوح بر روی وی خارج شدن پسزمینه از دامنۀ عمق میدان و محوشدن کامل آن، تمرکز بیننده بیش از پیش بر فرد بر قرار میگردد.
چنین کادری، عکس یا اسلاید خاطره انگیز از محیط محسوب نمی شود.